آندیا جونمآندیا جونم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

دخترمن آندیا

آندیا ی شیطون بلا (شوطون بلا)

                      بیداری پاشو پاشو کوچولو  از پنجره نگاه کن با چشای قشنگت  به منظره نگاه کن اون بالا بالا خورشید تابیده بر اسمون یه رشته کوه پایین تر  پایین ترش درختان  نگاه کن اون دوردورا  کبوتری می پرد شاید برای بلبل  از گل خبر میبرد   آندیا جونم شیطون بلا این یکی از بزرگترین شاهکارها ی  تو بود تا الان ، اونشب تو رفتی سروقت یخچالو یه دونه تخم مرغ برداشتی آوردی و علی خواست مانع تو بشه که  تخم مرغ رو تو دهنت نذاری یهو تخم...
8 خرداد 1393

مسافرتهای نوروزی آندیا در سال 93

         عیدت مبارک   کودک من، بهارمن مایه ی افتخار من،   عیدت مبارک کودک مهربان من،   بلبل خوشزبان من، عیدت مبارک   ای گل خوبروی من،   طوطی قصه گوی من، عیدت مبارک   کودک من ، امید من ، بخت خوش سفید من، عیدت مبارک         یزد                             &...
8 خرداد 1393

بازگشت به دوران نوزادی

بچه خوب با همبازیانم من مهربانم دوستامو از خود نمی رنجانم بیخود با آنها نمیکنم جنگ برای آنها نمیزنم چنگ بیرون نیاید بد از دهانم هرگز نگو تند زبانم نبیند از من بچه آزار نباشه از من هیچکس دل آزار           ...
8 خرداد 1393

آندیا جونی در حال دلمه درست کردن

      دستامو خوب می شورم پیش از غذا با صابون  قبل از شروع می آرم ، اسم  خدا بر زبون غذا خوب می جوم تا سلامت بمونم  بین غذا نباید آب بخورم، می دونم غذا رو توی بشقاب به اندازه می ریزم می دونم  تا آخرش می خورم ، واسه ی همین عزیزم بعد می کنم تشکر از با با و مامان جون بعدش می گم که شکرت ای خدای مربون         آندیا جونم اینجا تو داشتی برای ما زحمت می کشیدی و دلمه درست می کردی البته هنرهای زیادی داشتی آشپزی بافتنی خیاطی و ... بالاخره گلم از هر انگشتت هنر می ریخت و  ببخشیدا مامان جان م...
5 خرداد 1393
1